1393/10/9
سلام فندق خوشگلم امروز با باباجون رضا رفتیم سونوی غربالگری دوم که خیالمون راحت شه که فسقلی مون سالمه ، دلمون یه عالمه برای دیدن رو ماهت و شنیدن صدای قلب کوچولوت تنگ شده بود ، لحظه شماری میکردیم که نوبتمون شه و بیاییم روی ماهت رو ببینیم .توی مطب حسابی معطل شدیم دیگه تصمیم گرفتیم پیش این سونوگرافی نیاییم چون مامانی به خاطر سلامتی تو وروجک نباید زیاد بشینه و خسته بشه و منشی خانم دکتر خلی اذیتمون کرد بالاخره نوبت ما شد ولی نذاشتن که بابا رضا بیاد داخل ، دلم برای بابایی خیلی سوخت آخه خیلی ذوق داشت که توروببینه ولی حسابی توی ذوقش خورد ، خانم دکتر بدجنس هرچی اصرارکردیم نذاشت بابایی بیاد داخل امروز قراربود جنسیتت هم مع...
نویسنده :
مامان فاطمه
14:44